جستجو
-
۲تصویر
از عمید لشکر به میرزا ابوتراب خان
نامه با مهر عمید لشکر، که محتوای آن به شرح زیر است: سفارش در مورد درس و مشق میرزا ابوتراب خان؛ درخواست نوشتن از احوالات خود؛ درباره فرستادن چادر شب برای خواهر و دختر عموی مخاطب و گرفتن رخت و هرآنچه والده مخاطب بخواهد؛ درباره ناخوشی خود و درخواست دعا؛ و خبر فرستادن خلعت مرحمتی برای او.
-
۲تصویر
به عمید لشکر
محتوای نامه [احتمالا از منتصر لشکر به عمید لشکر] از قرار زیر است: اظهار خوشحالی از دیدن نامه هفدهم ماه و سلامتی مخاطب و دادن خبر سلامتی خانه و نورچشمان؛ دادن قند به سواره مکری؛ مسائل مربوط به برات ها و ثبت آنها در کتابچه؛ تحویل دادن کتابچه و برات ها به شاهزاده پاشاخان حکمران ساوجبلاغ؛ گرفتن رسومات برای باشی گری، سررشته دارکل، لشکرنویس، و محرر؛ صراف برات ها را قبول نکرده است؛ دادن سی تومان علی الحساب از تنخواه به مشیر نظام و مطالبه قند از وی؛ عروسی دختر مرحوم حاجی رحیم تیرفروش که میرزا ابوترابخان مهمان است؛ به دلیل گرفتاری و نوشتن کتابچه ها نتوانسته به درس و مشق میرزا ابوترابخان سرکشی کند؛...
-
۱تصویر
به عمید لشکر
[احتمالا از منتصر لشکر به عمید لشکر]؛ خواندن یادداشت مخاطب در پشت پاکت نامه سطوة السلطنه؛ درباره فرستادن لباس سلام از طریق پست خانه؛ احوال خانواده و مراقبت از میرزا ابوترابخان در تحصیل و درس و مشق و حفظ سوره های قرآن؛ درخواست برای فرستادن نامه به صورت هفتگی و اخبار سلامتی و کار؛ جو دریافت نشده و تعیین مقدار غله قریه ورقه و زاویه و غیره؛ درخواست عظمت خانم برای چادر و کلیجه و درخواست میرزا ابوترابخان برای لباده؛ پاسخ به نامه قبل در خصوص تمایل مخاطب به خرید سهم عطا بیگ و اشاره به سفارش مخاطب به سطوة السلطنه؛ در خصوص گرفتن تنخواه و آمدن برخی آقایان برای گرفتن حسابهای اردو؛ و اسناد فوج ناصر.
-
۱تصویر
تسلیت نامه
عرض تسلیت و تعزیت به خاطر فوت دختر آقا سید غلام و آرزوی صبر و سلامتی برای بازماندگان
-
۱تصویر
تسلیت نامه از آقا ناصر گنجه
نامه آقا ناصر گنجه از تبریز به طهران، که محتوای آن به شرح زیر است: عرض تعزیت و تسلیت بابت مرحومه، عیال نورچشمی میرزا باقر، دادن خبر ورود آقا رضا در هجدهم ماه، و ابلاغ سلام به آقا علی بیگ.
-
۲تصویر
حمیدالسلطان به حاجیه بیگم
پاکت (بدون نامه) خطاب به همشیره مهربان حاجیه بیگم خانم، در قریه چیبنی؛ ممهور به مهر حمید السلطان
-
۱تصویر
عریضه اهالی خیاو به آیت الله میرزا صادق
عریضه تعدادی از اهالی خیاو، همراه با مُهر آنها، به آیت الله میرزا صادق مجتهد در خصوص اینکه شهر خیاو از نعمت وجود روحانیت محروم است و به همین دلیل از تعلیم و تربیت و هدایت دینی دور هستند. حجت الاسلام میرزا ابوالقاسم هم که در مشکین ساکن است به دلایلی حاضر به آمدن نیست و اهالی خیاو، که از بابت نبود روحانی برای مسائل دینی و شرعی خود دچار مشکل هستند، از میرزا صادق آقا مجتهد درخواست کردهاند تا به آقا میرزا ابوالقاسم نامه نوشته و به او تأکید کند تا قبول کرده و به خیاو بیاید.
-
۲تصویر
عمید لشکر به میرزا ابوترابخان
نامه خطاب به نورچشم مکرم میرزا ابوتراب خان، با مهر عمید لشکر در پشت نامه؛ محتوای نامه از قرار زیر است: اظهار نگرانی از نداشتن خبر از مخاطب و میرزا مهدیخان عمویش و میرزا فضل الله خان پسر حکیم باشی؛ درخواست برای دادن خبر از حالات خودشان و از خانه و والده مخاطب و همشیره ها؛ درخواست فرستادن لباس سلام و حساب غله و رسید آن؛ سؤال درباره رسید بیست و پنج تومان تتمه پنجاه تومان؛ خواسته میرزا مهدی خان درباره خود بنویسد و متوجه درس مخاطب باشد؛ و سؤال درباره بیرام و محمد قلی و محمد علی.
-
۲تصویر
عمید لشکر به میرزا ابوترابخان
نامه عمید لشکر خطاب به نور چشم مکرم میرزا ابوتراب خان، که محتوای آن به شرح زیر است: از او خواسته با خط خودش نامه بنویسد و بگوید چه کار می کند؛ یک ثوب سرداری کشمیری به عنوان خلعت مرحمتی از حضرت اقدس شهریاری گرفته، یکی نیز برای او می گیرد و به تبریز می فرستد؛ باز هم خواسته از حالات خود بنویسد و بیگم باجی و بیرام هم از حالات خانه بنویسند؛ پشت سند مهر عمید لشکر.
-
۲تصویر
منتصر لشکر به عمید لشکر
نامه احتمالا از منتصر لشکر (مهر او در پشت نامه) خطاب به معتمد السلطان نورچشم مکرم مهربان عمید لشکر [احتمالا میرزا ابوتراب خان]؛ محتوای آن به شرح زیر است: نگرانی از نداشتن نامه از مخاطب؛ سؤال درباره گرفتن مواجب از گمرک؛ اعلام وصول مواجب کهنه وی که نزد ملک خان بوده و مواجب پدری و غیره پارسال که معادل یکصد و سی تومان است؛ سؤال درباب وصول پول گمرگ تخاقوی ییل و ییلان ییل؛ بی خبری از وضعیت غله مخاطب؛ میرزا مهدیخان سرتیپ خویش قوم اسدالله خان در طهران بیست تومان از نویسنده قرض کرده است و او از مخاطب می خواهد که بیست تومان از اسد الله خان یا میرزا حمید خان بگیرد و اگر قبول نکردند به نویسنده در طهران...